تجارت الکترونیک و کسب درآمد آنلاین

کسب درآمد از اینترنت به روشهای مطمئن

تجارت الکترونیک و کسب درآمد آنلاین

کسب درآمد از اینترنت به روشهای مطمئن

این سایت در برگیرنده نکات و روشهای کسب درآمد از اینترنت و آموزش های مفید اینترنتی می باشد .
با کسب درآمد بصورت آنلاین و روشهای متنوع آشنا شوید .

تجلی تمدن ایران 

اما اصفهان، پایتخت جدید صفویان، تجلی فرهنگ، هنر و تمدن جدید ایران ، در حالی که نظامات اجتماعی و سیاسی نیز با انتقال پایتخت تغییر میکند. «روحانیت» از این پس نه به عنوان یک «قشر» فرهنگی ـ علمی ـ اجتماعی، بلکه در قامت یک «نهاد» فرهنگی ـ مدنی ـ علمی ظهور میکند.

سازماندهی قزلباشی تعدیل میشود و دستگاه صوفیمنشی افول میکند. شعر، ادبیات، خط، معماری و همه وجوه فرهنگی و تمدنی در اصفهان تبلور و تجلی دوبارهای مییابد. پایتخت جدید نمایشگر اوج شکوفایی تمدنی در عصر صفوی است.


تجلی تمدن ایران 

اما اصفهان، پایتخت جدید صفویان، تجلی فرهنگ، هنر و تمدن جدید ایران ، در حالی که نظامات اجتماعی و سیاسی نیز با انتقال پایتخت تغییر میکند. «روحانیت» از این پس نه به عنوان یک «قشر» فرهنگی ـ علمی ـ اجتماعی، بلکه در قامت یک «نهاد» فرهنگی ـ مدنی ـ علمی ظهور میکند.

سازماندهی قزلباشی تعدیل میشود و دستگاه صوفیمنشی افول میکند. شعر، ادبیات، خط، معماری و همه وجوه فرهنگی و تمدنی در اصفهان تبلور و تجلی دوبارهای مییابد. پایتخت جدید نمایشگر اوج شکوفایی تمدنی در عصر صفوی است.

 

بررسی روابط روحانیت و حکومت صفوی

مقدمه

عصر حکومت صفوی یکی از دوره های اقتدار و قدرت ایران در جهان بوده است. در این دوره ایران از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی در موقعیت مناسب و در خور توجهی بوده است به طوریکه براحتی می توان اهمیت ایران را در نوع برخورد خارجیان چه خارجی اروپایی و چه همسایگان مشاهده کرد. آنچه در این مکان قصد بررسی آن وجود دارد بحثی در روابط روحانیت و حکومت در این دوره می باشد. البته به هیچ وجه همنشینی روحانیت و حکومت چیز جدیدی چه در جهان و چه در ایران نبوده و نیست. در ایران باستان پادشاهان دیندار بوده اند و تشکیلات مذهبی خاصی داشته اند ومغ ها از قدرت قابل ملاحظه در عرصه ی سیاست برخوردار بوده اند. در دوره ی بعد از اسلام هم حکومتهای داخلی  تابع خلیفه که در عراق مستقر بوده است بوده اند. پس این همنشینی موضوع و پدیده ی جدیدی نیست که فقط مربوط به دوره ی صفویه باشد. ولی نوع فعالیت روحانیت، نفوذ آنها و چرخش مذهب که در این دوره اتفاق می افتد موضوعاتی است که بحث ما را تعریف می کند و به آن شکل متمایز از سایر موارد مشابه می دهد.

جناب استاد سؤالاتی را مطرح کرده اند و خواستار پاسخگویی به آن شده اند اما ترجیح می دهم ابتدا سؤالاتی دیگر طرح کنیم و به آنها پاسخ در خور توانایی خود بدهم و در نهایت به سؤالات مطرح شده فرود آیم. سؤالاتی از این قبیل : انتخاب شیعه به عنوان دین رسمی و اصلاً ایدئولوژی رسمی به چه منظور بوده است؟ تأثیر روابط روحانیت و حکومت درماندگاری صفویه، آیا حکومت صفویه را می توان مذهب سیاسی نامید یا آنکه خیر باید سیاست مذهبی نامید؟

شاه اسماعیل، لباس های سرخ و شیعه

در این قسمت سعی خواهم کرد از زاویه دید روانشناختی، نماد شناسی و سیاسی به بررسی عنوان مطرح شده بپردازیم. شاه اسماعیل بنیان گذار سلسله ی صفویه بعد از جنگ پدرش سلطان حیدر با رستم میرزا و شکست سلطان حیدر به گیلان فرار کرد و تحت حمایت حکومت شیعی آنجا قرار گرفت. وی مدت 5 سال در آنجا اقامت داشت. حال تصور کنید فردی که پدرش کشته شده و خود نیز بی پناه و فراری است و تحت تعقیب، مورد عطوفت فرد دیگری قرار می گیرد فردی که او را پناه می دهد و محترم می شمارد یعنی حاکم گیلان که شیعه است. از این زاویه ی دید شاه اسماعیل از آنجا تعلق خاطر شدیدی به شیعه پیدا می کند که فردی سنی پدرش را می کشد و در پی قتل او نیز هست و فردی شیعی او را پناه می دهد پس قابل درک است که به تشیع به لحاظ احساسی شدیداً وابسته شود. شیعه گری را خواجه علی باب کرد و شاه اسماعیل آنرا تثبیت کرد. موضوع دیگر این است که شاه اسماعیل نیاز به قیام دارد تا انتقام خون پدر را بگیرد و به جایگاه موروثی خاندانش جلوس کند و نیز به دنبال چیز تازه ای هم هست (حکومت) و نیز ایدئولوژی که قانع کننده باشد و موتور حرکت او و مریدانش را شتاب دهد.

لذا به شیعه رجوع می کند. شیعه برخلاف تسنن سرخ است بزرگان آن یا شهید شده اند یا مسوم ، شیعه های زیادی دیگری نیز از دم تیغ ظالمان گذاشته اند بنابراین شیعه و شیعیان آمادگی انقلاب را دارند اما اهل تسنن علتی برای این کار ندارند به نظر من تلقی شاه اسماعیل از شیعه ؟ که تاکنون توجهی به آن نشده است لااقل در منابعی که مطالعه کرده ام تلقی سرخ گونه ای بوده است. شعار شاه اسماعیل لباس سرخی بوده است که اهالی تبریز را پس از شیعه شدن یا شیعه کردن وادار به پوشیدن آن کرد و نیز رنگ کلاه قزبالش سرخ بوده است با 12 برش ( که اصلاً خود لفظ به همین معنی است.) این رنگ، رنگ خون و قیام است و نشان دهنده ی نگاه شاه اسماعیل به شیعه که به درستی وزیرکی از سوی او انتخاب شده است. این وجه آرمانی و ایدئولوژیک قضیه است اما موضوع دیگر این است که شاه اسماعیل در حالی حکومت ایران را در دست گرفت که این کشور به شدت از سوی عثمانی به خصوص تهدید می شوند بنابراین برای متمایز کردن خود از آن حکومت و نیز پیدا کردن ایدئولوژی ای جهت اتحاد مردم و برانگیختن آنها از این مذهب استفاده کرد. همچنین شاه برای مبارزه با عثمانی که سنی بود نمی توانست از قزلباش سنی بهره گیرد بلکه باید ابتدا انها شیعه می کرد و سپس از آنها برای جنگ بهره می گرفت. در این میان روحانیون که به قول دکتر تاج بخش "سپاه دین " بودند در متمایز کردن دین ایران از دین عثمانی نقش مهمی داشتند. برای دریافتن اهمیت روحانیت در این زمان کافی است به اهمیت شیعه در ایجاد، ماندگاری و هویت یابی دولت صفوی واقف شویم که در بالا ذکر آن رفت. ناگفته نماند که شاه اسماعیل برای ایجاد وحدت ملی دو راه داشت یا یک قوم سازی ایران  که  هزارها آدم کشته می شدند یا یک دین سازی  بنابراین دومی را ترجیح داد و برای این کار نه به قزلباش که به سپاه مخصوص آن یعنی روحانیون مراجعه کرد.

 

روحانیت: دسته بندی ها، اثرات و اثر پذیری ها

روحانیت در این دوره سلسله مراتب پیدا می کند که در راس آن صدر قرار دارد و ملا بالاترین مقام است و سپس شیخ الاسلام و بعد قاضی و امام جماعت که در نهایت قرار دارد اینها هر کدام وظایف خاص خود را داشته اند و به امور دینی و دنیوی مردم می پرداختند : فتوی می داده اند  حدیث میگفته اند حدیث جعل می کرده اند موعظه می کر ده اند ونان میخورده اند وبه اختلافات مردم رسیدگی می کرده اند          نام اینها را "    روحانیت           ناتمیز" می گذارم روحانیتی که رسمی است و معنویت رسمی ! تبلیغ می کند. البته پیش می آمد که « روحانیون تمیز» نیز بنا به مصلحت یا عدم تدبیر در این دسته قرار می گرفته اند که بسیار هم از لحاظ علمی و معنوی بلند مرتبه بوده اند در واقع به خاطر رسمی شدن شیعه و نیز امنیت حاصل از حکومت صفوی و برای قدردانی تن به رسمی شدن می داده اند مثل شیخ بهایی که عاقبت نتوانست تحمل کند و از شیخ الاسلامی استعفا داد. به هر حال روحانیتی که " شغل" باشد نا تمیز  است، روحانی ای که شغلی غیر از موعظه و خطابه و نقل حدیث ندارد برای من قابل قبول نیست. این یعنی اینکه او وقتی شغل وارد بعد به دنبال ارتقا شغلی می گردد و برای درآمد کافی کارهایی می کند که نباید و اولین ضربه ی این اتفاق بر پیکر دین خواهد خورد. همچنین روحانیت نا تمیز به خاطر برداشت عقیم، سطحی و قشری که نسبت به دین دارد چرا که برای یک روحانی " شاغل " بیش از این نیاز نیست باعث رواج قشری نگری در جامعه می شود و نیز براحتی بازیچه ی دست منفعت جویان سیاسی و اقتصادی. این است که ما شاهد صدور حکم تکفیر برای برترین روحانیون مثل ملاصدرا هستیم. شاه نیز به روحانیون و دین احترام می گذارد و البته اگر میل اش بخواهد، نمی گذارد. به هر حال در کشور ایران با مردم دین مدارش اینکه شاه که از آن ذهنیتی بد در ذهن مردم است که خون می ریزد و جفا می کند با روحانی که ذهنیتی خوب از آن در مردم قرار دارد که مدافع منافع مردم است مهر تا ییدی است بر سلطنت و ماندگاری آن پس پذیرش آن را حتی در حالتی که شاه از اصول و فروع دینی عدول می کند آسانتر می کند. البته دسته ای از روحانیت هم خارج از دستگاه رسمی بودند و برخی مخالف و برخی موافق. عده ای از روحانیون با حکومت دینی به معنای عام آن موافق بودند اما با حکومت صفوی نه. چرا که شاه را حائز شرایط نمی دانسته اند از همین جا بود که به فکر این افتادند که حکومت دینی باشد ولی شاه نباشد و بعدها فقیه اعلم را جایگزین کردند. در این دوره هر چند روحانیون نفوذ زیادی دارند اما نه بیشتر از شاه و هر کدامشان و مقامشان به میل و هوس و گاهی تدبیر و سیاست شاه بستگی داشت.

حکومت صفوی: مذهب سیاسی یا سیاست مذهبی

صفویه ایدئولوژی حکومت " مذهب سیاسی" نداشته اند بلکه استراتژی حکومت " سیاست مذهبی " داشته اند. مثلا شرح داده شد که چرا شاه اسماعیل تشیع را انتخاب کرد دلایل احساسی، عقیدتی و سیاسی باعث آن بود. اما با توجه به کارهای خلاف مذهب زیاذی که شاهان صفوی مرتکب می شده اند انتساب لقب مذهب سیاسی به حکومت آنها و ایدئولوژی حکومت آنها مناسب نیست. در این دوره احکام اسلام در جامعه پیاده می شد اما شاه ، شاه است وقتی قدرتی نامحدود وجود داشته باشد که بتواند بالاترین مقامات روحانی و اصیل ترین اصول و فروع دینی را کنار گذاشته و زیر پا گذارد. فساد ( اکثرا ) بوجود می آید و هر لحظه حکومت و ایدئولوژی آن بیشتر به سمت " سیاست مذهبی " پیش می رود. در واقع نمی توان هم دین را پاس داشت چون اگر نباشد مشروعیت در خطر می افتد و هم هر نوع کار خلاف دین انجام داد. این پارادوکس از دلایل انقراض سلسله ی مقتدر صفوی است. با رجوع به اخلاقیات فردی تک تک شاهان صفوی که در آن می خوارگی و زنبارگی و جنایات خانوادگی و کشوری وجود دارد بهتر می توان این بحث را درک کرد. در حقیقت شعار شاهان صفوی این بوده است که کار حکومت را به قیصر و کار دین را باز هم به قیصر واگذار تا هر چه می خواهد بکند و توجیه قوی داشته باشد. اوج سیاست مذهبی در اوج دوران صفوی یعنی حکومت شاه عباس رخ داده است. او به طور مشخص حوزه ی دین سیاست را از هم تفکیک کرد. او به طرز زیرکانه ای به روحانیت احترام می گذاشت و حتی به اقلیت های مذهبی نیز اجازه هر کاری می داد و این در راستای سیاست و روابط خارجی او با کشور های هم دین این اقلیت ها بود. رفتار خلاف شرع شاهان و گسترش آن برای مردم ثابت کرد که از نسل علی بودن یک چیز است و علی وار بودن چیز دیگر.

بحثی تطبیقی در باب حکومت صفویه و جمهوری اسلامی

برخی ریشه ی جمهوری اسلامی و شکل گیری آن را به صورت ایدئولوژی ولایت فقیه در حکومت صفویه می دانند. چرا که هر دو با شعار مذهب سیاسی آمدند و هر دو از عهده بر نیامدند. صفویه اعتراف کرد و عملا تقسیم بندی کرد ولی جمهوری اسلامی همچنان از رو نمی رود و مدام بر کوس خالی مذهب سیاسی می زند. در زمان حکومت صفویه روحانیت همراه شاه بود و در کنار حکومت و اینک صاحب حکومت است. در حکومت صفوی فشار هنجاری دینی بود که از سوی جامعه اعمال می شد. اینجا در جمهوری اسلامی فشار دینی رسمی است مانند حجاب در هر دو جامعه- بنابر  این که هر   وقت     فشار دینی زیاد شود ریا افزایش می یابد - ریا و نفاق در جامعه تزاید یافت و قشری نگر  ی رواج پیدا کرد. آنجا بی تدبیری ها به پای شاه و دستگاه دیوانی نوشته می شد و اینجا مستقیم در پرونده ی روحانیت ضبط می شود(نزد مردم) و در نتیجه جایگاه دین بیشتر متضرر می شود، در حکومت صفوی با سیل فرهنگ خارجی روبرو نبودند اینجا هستند و مانده اند که چه بکنند. آنجا خودشان خودشان بودند، اقتصادشان، سیاستشان و... دست خودشان بود اینجا همه چیز دارد جهانی می شود و عصر آن استقلاب سپری شده و این نیز معضلی است برای اینها، منظورم شرایط خارجی است و شرایط جهانی که به صورت اساسی دگرگون شده است.

مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی

مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی، تهران، امیرکبیر، 1375

چکیده : دوران فرمانروایی دودمان صفوی در ایران، برای پژوهشگر تاریخ این سرزمین اهمیتی چند سویه دراد. یکپارچگی سیاسی ایران که پس از واژگونی حکومت ساسانی از دست درفته بود. یکبار دیگر بدست صفویان فراهم آمد و ایران یکپارچه در کشاکشهای سیاسی آن روزگار نقشی بسیار با اهمیت بر عهده گرفت . از نظر بازرگانی و اقتصاد جهانی نیز ایران عصر صفوی در میان کشورهای جهان به جایگاهی ویژه دست یافت . با اینهمه مهمترین پدیدهای که با آغاز حکومت صفویان در ایران رخ نمود. رسمی شدن مذهب تشیع و چیرگی این مذهب در سراسر ایران بود. تکاپوهای حکومت صفوی برای ترویج و توسعهء مذهب تشیع، در آغاز این حکومت با شور و شعار بسیار همراه بود. شمشیر اسماعیل یکم، در زمان حکومت او بیش از هر عامل دیگر، در دگرگونی مذهب بسیاری از مردم قلمرو او مؤثر بود و تیغ تبرائیان، در دوری جستن سنیان ایران از مذهب خویش ، نقش بنیادی داشت . حکومت صفوی رفته رفته به این حقیقت پی برد که اگرچه با شمشیر میتوان مردم را به ترک مذهب تسنن و پذیرش تشیع واداشت ، ولی ترویج بنیادی تشیع و برآوردن نیازهای مذهبی کسانی که به تشیع گرویدهاند، به وسیلهای دیگر نیاز دارد و در این زمینه باید راهی بنیادی و اصولی انتخاب شود با به قدرت رسیدن شاه اسماعیل بسیاری از علمای ایران توسط او کشته و یا از کشور رانده شده بودند و تکیه بر روحانیون ایرانی موجود و قدرت بخشیدن به آنان در کشاکش درگیری عناصر ترک و تاجیک در حکومت ، چندان به سود صفویان نبود. از اینرو دولت صفوی تصمیم گرفت الگویی را که حکومت سربداران در اقدام به دعوت از شهید اول برای آمدن به ایران به منظور ترویج و توسعهء تشیع، فراهم آورده بود دنبال کند و تربیت یافتگان مکتب علمی شهید اول را از جبل عامل به ایران فرا خواند . البته علمای شیعه از عراق و بحرین نیز به ایران کوچیدند ولی هم از نظر گستردگی دامنه مهاجرت علمای جبل عامل و هم از نظر نقش و جایگاهی که آنان در حکومت صفوی یافتند، باید مهاجرت از جبل عامل را طیف و جریان اصلی مهاجرت به ایران قلمداد کرد. برخی از علمای شیعه جبل عامل در عصر اسماعیل یکم به مناطق همجوار امپراتوری صفوی کوچیده، از آنجا پیوندهایی را با حکومت شیعه ایران برقرار کردند، ولی نه حکومت صفوی بدین نتیجه رسیده بود که باید علمای جبل عامل را به شیوهای گسترده برای ترویج تشیع به ایران فرا خواند و نه شخصیت اسماعیل که خود را دارای منزلتی نیمه الهی میدانست ، جایی را برای اظهار وجود آنان باز میگذاشت . در زمان پادشاهی طهماسب ، فراخوانی این عالمان به ایران به صورت یکی از سیاستهای اصلی دولت درآمد و شاه دین پناه دست آنان رادر کارهای حکومتی باز گذاشت . از این زمان مهاجرت جبل عاملیان به ایران در شکل گسترده خود آغاز شد و تا روزگار پایانی حکومت هرگز باز نایستاد. هدف پژوهش حاضر، بررس علل مهاجرت علمای جبل عامل به ایران، کاوش در چگونگی عملکرد مهاجران در ایران، بویژه در پیوند با حکومت صفوی و ارزیابی نتایج و پیامدهای این مهاجرت است . ما در درازای فصول پنجگانهء این پژوهش میکوشیم تا ضمن ارائه مقدماتی در چگونگی دستیابی صفویان به قدرت و پایههای اصلی قدرت آنان و بررسی شرایط مبداء مهاجرت و چگونگی پدید آمدن و استمرار تشیع در جبل عامل و نهضت عملی که منجر به تبدیل این سرزمین بصورت یکی از مراکز مهم تشیع در جهان اسلام گردید، نقش و نفوذ مهاجران را در دولت صفوی ارزیابی کنیم و سازگاریها و ناسازگاریهای مهاجران را با صفویان مورد بحث قرار دهیم

منشأ تصوف و تشیع

 

 

 

             

درباره منشأ تشیع و تصوف، یکی از اقوال به غلط رایج میان برخی از شرق شناسان (اعم از داخلی و خارجی) این است که هر دو برخاسته از ایران و ساخته و پرداخته ایرانیان است. به این معنا که ایرانیان این دو طریقه فکری را ساختند تا هم به نحوی با اسلام خلفای حاکم اموی و عباسی مقابله کنند و هم اینکه ملیت ایرانی خود را حفظ کنند.

دکتر شهرام پازوکی دبیر همایش بزرگداشت یکصدمین سالگرد تولد هانری کربن و عضو هیأت علمی انجمن حکمت و فلسفه ایران ضمن بیان این مطلب اظهار داشت: از نظر آنها تصوف و تشیع پیش از آنکه منشأ اسلامی داشته باشند توسط ایرانیان پدید آمده است. در حالی که کربن در آثار خود و بویژه در کتاب اسلام ایرانی تشیع و تصوف را جزء ذات اسلام می داند. به نظر پازوکی عقیده کربن این بود که باید برای فهم تشیع به سرآغاز آن رجوع کرد و اصل آن را دریافت چرا که اگر از اصل آن دور بیفتیم مسأله به امری فرعی تقلیل می یابد. این بازگشت به اصل برای کربن با ابزار پدیدارشناسی و هرمنوتیک صورت می گیرد.

دبیر همایش افزود: هانری کربن در آثار خویش، بخصوص در کتاب «اسلام ایرانی» با استمداد از روش مأخوذ یعنی پدیدارشناسی و هرمنوتیک، بر خلاف اکثریت غالب اسلام شناسان و ایران شناسان اولاً تصوف و تشیع را جزو ذات اسلام و بلکه مقام باطن و حقیقت و معنویت آن می داند و ثانیاً معتقد به وجود عالم معنوی ایرانی و حکمت ایرانی است که از ایران باستان تا دوره اسلامی استمرار داشته و وقتی اسلام وارد این عالم می شود. آن مثل میهمان غریبه ای نیست که وارد سرزمین عجایب شود بلکه وارد خانه خود می شود؛ خانه ای که آن را از قبل می شناخته و با آن مأنوس بوده است. پازوکی در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه کربن به هر حال فیلسوفی مدرن بود و از تأملات خود مقصودی را در جهان مدرن دنبال می کرد گفت: او به دنبال خروج عالم مدرن از بحران بود. بحرانی که به نظر او می توانست با باززایی حکمت ایرانی در این عصر مرتفع شود.

به گفته پازوکی برای کربن غرب و شرق مقولات، جغرافیایی نبودند و غرب مقام غروب حقیقت بود و شرق مقام طلوع آن. جست وجوی او در شرق نیز جنبه جغرافیایی نداشت و رفع بحران را بر عهده مشرقیان می دانست. مشرقیانی که هر جا می توانستند باشند.

وی سخنان خود را چنین پایان داد: کربن می خواست در عالم حکمت ایرانی مشرقیان را شناسایی کند و ناخودآگاه می گفت ما ایرانیان و ما شیعیان، در حالی که ظاهراً نه ایرانی بود و نه شیعه و اعتقاد داشت که اگر با حکمت ایرانی تجدید خاطره نشود،  آینده جهان تاریک و نامعلوم خواهد بود.

 

 

 

 

روحانیت، حکومت صفوی و انقراض آن

حکومت صفویه از سنت دیرینهای که شاه را پدر مردم و موجودی مقدس به شمار میآوردند استفاده کرد و در عین حال از مبانی دینی و اقتدار تعریفی جدید به وجود آورد. در دوره صفویه و در رابطه روحانیت و دولت مسائلی همچون نظریه غیبت عنوان میشود که یکی از پایههای اعتقادی آن زمان بود. شیعه معتقد بود که مشروعیت مطلق تنها به امام غایب تعلق دارد امام در زمان غیب او، روحانیت اقتدار کار کردی دولت را برای خود میخواهد. در پایان قرن 16، روحانیت توانست سیاست مذهبی صفویه را در مواردی- که مهمترین آن حمایت از ساختار اصلی آئین شیعه بعنوان مذهب رسمی بود- پشتیبانی کند. همچنین حقوق الهی پادشاهان بعنوان سایه خدا، از ایدئولوژیکها شد. بدین صورت حکومت پادشاهی بعنوان حکومتی سیاسی و دنیوی مشروعیت یافت. [1]

این حکومت برای شکلگرفتن نیاز به دینی داشت که هم در داخل ایران تا حدی نفوذ داشته باشد و هم آنرا از دیگر حکومتهای همسایه مستقل کند و با توجه به تاریخ شیعه در ایران، مهمترین راه را در مذهب تشیع یافت. بدین ترتیب برای دستیابی به یم مکتب فکری دست به تدوین کتب احادیث زیادی زدند. از طرف دیگر برای استقرار قدرت خود، نشییع را در فرهنگ عامه جای دادند.  [2]

به طور کلی در این دوره، روحانیون به 2 گروه رسمی و مردمی تقسیم شدند. روحانیون رسمی از طریق  خصوصیت مقام، معافیت مالیاتی و زنا شویی با دربار و نخبگان ایران در ارتباط بودند و روحانیون مردمی، که غالباً در برابر حکوکت از مردم طرفداری میکردند و در 2 بعد مذهبی و اجتماعی وظیفه داشتند. اینان، به خاطر نزدیکی با توده مردم، بازاری یا مردمی محسوب میشدند. [

عملکرد روحانیت در سلسله صفوی

 

در گذر تاریخ جامعه ایرانی همواره دغدغه دین داشته است . چه زمانی که آتش آتشکده ها فروزان بوده و چه زمانی که مساجد باشکوه با مناره های بلند بنا می شده است . اغلب این گرایش آلت دست حکومت بوده و حکومت از آن برای افزایش قدرت خود استفاده می کرده است .همچنانکه ساسانیان زرتشت را حکومتی کردند و به خود  قدرت فرهی دادند و مردم-که هیچ حقی برایشان قائل نبودند-تابع محض اوامر شاه شدند . بعداز اسلام هم این روند ادامه یافت.

اولین حکومت کاملا مستقل قدرتمند در ایران بعد از اسلام صفویه است. شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی -فارغ از گرایش تسنن صفویه که خود برخاسته از آن بود- در سال 1501 مذهب رسمی کشور راتشیع اعلام کردوبدین گونه این نهاد مذهبی جدید در ساختار اجتماعی ایران شکل گرفت. نهاد مذهبی وبه طبع آن روحانیون   که در راس این نهاد بودند-در سراسر این دوران نقش مهمی را ایفا کردند.صفویان برخاسته ازخانقاههای صفویه  بودند بنابراین دولتشان یک دولت دینی به شمار می رفت. اولین مشکل در چنین حکومتی مشروعیت آن بود. از آنجا که در تشیع حاکم مطلق خداست و پیامبر و ائمه نمایندگان او در زمین هستند و تنها ایشان حق حکومت بر امت اسلامی را دارند. چگونه می توان شاهان مستبد را بر جای آنان نشاند. شاهان صفوی که برای مشروعیت بخشی حکومت خود به روحانیون نیاز داشتند سلسله مراتب خاصی را میان آنها پدید آوردند که مستقیما در انتخاب و فعالیتشان نظارت داشتند. صدر که بالاترین مقام مذهبی و مرجع تفسیر فقه شیعی بود توسط شاه تعیین می شد و با نظارت شاه شیخ الاسلام را تعیین می کرد و او نیزملاباشی و قاضی را.اینگونه نظام مندی عملا در خدمت شاه بود و می توانست همه اعمال او را شروع اعلام کند و حتی بعید نبود که گاه شاه را تا مقام امام پیش برد."هر چه بر عمر دولت صفوی افزوده می شد ساختار دینی مرتبط با آن نیز در جهت همکاری نزدیکتر با آن پیش رفت و نظریه ریشه دار نظری تشیع درباره حکومت بیشتر در تقدیر واقع شد و جنبه عملی آن به صورت توجیه حکومت صفوی مطرح گردید." (صفت گل-496:1381 ) اوج این شرایط را می توان در زمان شاه سلطان حسین دید. علامه مجلسی- صاحب کتاب بحارالانوار- که شیخ الاسلام دربار بود تاج شاهی را بر سر سلطان  حسین نهاد و او را پادشاه ایران نامید. واضح است فردی که می تواند مستقیما شاه را انتخاب کند تاچه اندازه قدرتمند و صاحب اختیار است. نمونه آن را می توان در پیگرد اقلیتهای مذهبی و سختگیری بیش ازحدبرآنهادید."علامه مجلسی از صفویان متنفر بودازآن جهت که آنهاسنی بودند همچنین معتقدان فلسفه ارسطو و افلاطون را پیروان بی دین قلمدادمی کرد."(لاکهارت-81:1344)گمان می رود اقلیتهای دینی در پروژه یکسان سازی مذهبی تشیع مانع مهمی بودند که باید از میان برداشته می شدند.بنا بر توجیه روحانیون شاه مالک جان و مال و عقاید و افکار ...مردم محسوب می شد در نتیجه دلیلی برای ماندگاری این اقلیتهاباقی نمی ماند.                                   

این سختگیری مذهبی حکومتی شدن تشیع که همواره معترض حکومت رسمی بود تعطیلی اجتهاد پویا و جایگزینی تقلید بی قید و شرط موضع گیری در مقابل عثمانی سنی-گویی که در آن سوی دارالاسلام واقع است-هم از فراورده های همکاری نزدیک روحانیت با حکومت صفوی به شمار می آید."روحانیت صفوی شاهکاری کرد که در تاریخ صنعت شیمی جدید بی نظیر است. پتروشیمی استعمار صفوی ازخون تریاک ساخت. ازشهادت مایه ذلت و  ازتشیع(جهادواجتهادواعتراض)تشیع(تقیه وتقلیدوانتظار).(شریعتی-123:1359)اگرچه بایدمیان روحانیون تفکیکی قائل شد. میتوان انها را به 2دسته درباری و غیر درباری تقسیم کرد.(فوران-83:1377)                                                    

همچنان که گفته شد قدرت حکومتی در دستان روحانیون درباری می چرخید.اما روحانیونی نیز  وجود داشتند که در ذیل دربار قرار نمی گرفتند و در ارتباط بیشتر با توده مردم- بزرگترین غایبان تاریخ ایران بودند و شاید بتوان گفت تنها نهاد مدنی و مرجع مردمی دوران صفویه محسوب می شدند. در مورد اینکه آنها تا چه اندازه قدرت میانجیگری داشته اند و می توانستند در مقابل اعمال زورگویانه شاه با مردم وارد عمل شوند با قاطعیت صحبت کرد. برای ما که از دریچه تاریخ به این وقایع می نگریم این سوال مطرح است که آیا روحانیت در این عصر نمی توانست نقش بهتری را ایفا کند؟ گمان می رود هر قشری در جامعه ای که با امنیت- درهمه ابعاد آن- بیگانه است سعی دارد خود را در حاشیه امن قرار دهد اما هرگز نمی توان آنها را از زیر عینک نقد نگذراند. روحانیت صفوی چه آنها که در دربار حضور داشتند و مواجب گیر شاه بودند و چه آنها که با حکومت بیگانه بودند با اعمال خود روند تحریف دین و جدا شدن از آن منبع اولیه را تسریع کردند. روحانیون درباری با خروج از منفعت شخصی- نه تماما- می توانستند از موقعیت خود بهترین استفاده را ببرند بخصوص در تحدید برخی اعمال شاه. روحانیون غیر درباری هم در آگاه سازی مردم چانه زنی بیشتر برای توده ای که هرگز به حق خود آگاه نبودند می توانستند موثرتر واقع شوند. 

درمجموع می توان گفت روحانیت صفوی در کنار همه تاثیری که بر تاریخ ایران نهادند روندی را آغاز کردند که بافرازونشیب همچنان ادامه دارد .                       

 

"روحانیت و مرجعیت تشیع در طول تاریخ از جایگاه رفیعى برخوردار بودند. این جایگاه از مطامع دنیوى تهى بوده و به پشتوانه اى معنوى و دینى تکیه داشته است. به همین جهت روحانیت خود را:

1-داراى مسؤولیت الهى در راه حفظ قرآن کریم، عمل و ترویج احکام شریعت مى دانسته

2- دفاع از مردم را در برابر تهاجمات استقلال ستیز، غارت منافع ملى و فرهنگ سوزى، مأموریت دینى برشمرده و به آن اقدام مى کرده است.

3- پاسدارى فرهنگى در دایره تمدن اسلامى را از یک سوى پایه و مایه حیات ملى دیده، و از دیگر سوى ریشه و انگیزه پیروزى هاى ملت در مصاف با سلطه گران و متجاوزان مى دانسته "

بدون شک چنین کارکردهای انسانی و آرمانی همواره به صورت دغدغه اصلی جامعه روحانیت نبوده و در برخی از موارد تعدی از این اهداف صدمات جبران ناپذیری را به پیکره جامعه اسلامی وارد نموده این مقاله علاوه براینکه تا حدی به تأثیر متقابل روحانیت و دستگاه سلطنت صفوی می پردازد, بیشتر بر آن است تاآثار منفی عملکرد روحانیت کژاندیش ایرانی رابه رخ بکشد روحانی که با وابستگی خفت بار خود به دستگاه سلطنت نقاط تاریکی را در تاریخ این سرزمین رقم زدند.دکتر محسنیان راد در کتاب ایران در چهار کهکشان ارتباطی معتقد است که در بررسی این همگرایی  می توان به این نکته اشاره کرد که با تأسیس سلسله صفوی وتشکیل نخستین دولت سراسری شیعه در ایران کلام، حدیث و فقه سنتی به اوج رسید و فلسفه و حکمت بیش از پیش به انزوا رفت. فقها و روحانیون شیعه برای نخستین بار در روزگار دولت صفوی به کانون قدرت راه یافتند. گزینش یک برداشت محدود از اسلام به عنوان مذهب رسمی ایران و کوشش دولت صفوی در سازمان دادن به تشکیلات مذهبی نیمه دولتی، زیان بزرگی به چالش نظری در میان روحانیون و متفکران اسلامی زد و چراغ آزاداندیشی را خاموش کرد. بی جهت نیست که در پایان دوره صفو ی ملا محمد باقر مجلسی به علامه شهرت یافت و فقیهان هوادار کمت و خِرَد چونان میرداماد و میرفندرسکی و شاگرد ایشان، ملا صدرا یا در انزوا زیستند و یا در حاشیه.بدین ترتیب روش خاصی که روحانیت عصر صفوی از آغاز تا پایان این سلسله در پیش می گیرد سنت های غیر عقلی را بنا می نهد که در نهایت به انهدام آن می انجامد برای مثال تشیع صفوی  رنگ و لعابی تازه به مباحث فقهی می بخشد تا جائیکه مسئله تقلید از علما دراین عصر نشاندهنده امی بودن همه مردمی است در برابر کسانی که لباس رسمی دارند و رسمیت هم بنامشان در نظام  صفوی ابلاغ شده و دیگران بکلی حق تحقیق و داشتن استنباط تازه ، نه در مسائل فنی بلکه در فهم و تلقی مذهب ومسائل اعتقادی که طبق اصل اسلامی هر کسی خود باید اجتهاد کند ندارند ، سپس تمام اصول اعتقادی ، احکام ، ارائه راه حل ها ، نظریات ، مسائل عقلی و اجتماعی همه بی منطق و بی تحلیل صادر می شود و عقیده را هم به عموم بخشنامه می کنند.  مردم در همه چیز مقلد کور و تسلیم مطلق روحانی خویش اند . و روحانی صفوی عقل و علم و دین و احساس و سلیقه و فهم زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و اخلاقی مردم را هم با فتوی ، که بصورت فرمان های کوتاه ، قاطع و امر و نهی صادر می شود تعیین می کند ,نویسنده کتاب ایران در چهار کهکشان ارتباطی همچنین معتقد است که" تشکیل دولت صفوی در عین حال آغاز دوره تازه ای در رشو و نمای روحانیت شیعه بود. ازهمان آغاز چیرگی اعراب مسلمان برایران، چه در میان شاهان و امیران سنـٌی مذهب و چه در آن بخش های کوچکی از ایران که امیران و شاهان شیعی حاکمیت داشتند (آل بویه، مشعشیان و دیگران) روحانیون، فقها و متکلمان شیعی و سنـٌی یا درحاشیه دیوان می زیسته اند و یا در نهایت مشاور و اندرزگوی دیوان بوده اند. دولت صفوی روحانیت را به مرکز قدرت وارد کرد. اصفهان کانون فقه شیعه شد و اگر مقاومت مقدّس اردبیلی در برابر اصرار شاه عباس به آمدن و ماندن در اصفهان نبود، حوزه نجف برای همیشه برچیده می شد. با فروپاشی دولت صفوی و آمدن افغان سـنـّی مذهب به ایران و به دنبال آن، فرمانروایی نادرشاه که به مذهب تسنن باور داشت، سازمان اداری روحانیت شیعه که در امتداد سازمان دیوان صفوی بناشده بود فروریخت و مکتب اصفهان عملا تعطیل شد. دوره ای آغاز گشت به دوره فترت شهرت یافته و مهمترین مؤلفه آن رفتن مجتهدین ایران به شهرهای عتبات در عراق کنونی و انتقال مرکز فقاهت شیعه به کربلا و سرانجام به نجف است. تا این هنگام، سازمان دینی روحانیت شیعه، دو فرایند را پشت سر نهاده بود. دوره نخست، از پیدایش نخستین محدثین و فقها در سده سوم آغاز می شود و با تشکیل دولت صفوی در سده دهم پایان می یابد. در این دوران، مناسبات میان فقهای شیعه یک مناسبات غیر رسمی و فاقد شکل سازمانی است. صفویان به این دوره پایان داده و با گزینش صدر عامه و خاصه و سپردن درآمد موقوفات به ایشان و ایجاد شبکه گسترده ای از حجت الاسلام ها در شهرهای ایران، سازمانی نیمه دولتی برای روحانیت شیعه ایجاد کردندبه اعتقاد" نیکی کدی" علما واژه ای است که به نادرست در مورد روحانیون بکاررفته چون نقش روحانیت , واسطه شدن میان مردم و خدا نیست , بلکه اجرای قوانین شرع , تعلیم , سرپرستی امور خیریه و مانند اینهاست . به این ترتیب , اینها نقشی به مراتب گسترده تر از روحانیت مسیحی دارند.برای تشریح و توضیح تفاوتها و تفکیکهای درونی روحانیت عصر صفوی به چند طریق می توان عمل کرد. یکی از معیارها , معیار سیاسی یعنی فرق گذاری میان روحانیتی است که منصوب دولتند و روحانیتی که از سوی مردم منصوب می شوند

شاردن در سفرنامه خود در بخش هیئت روحانیون با طبقه بندی این قشر اجتماعی به صدر ها و مجتهدین و قضات علاوه بر اینکه حوزه اختیارات هر یک از این گروهها را به خوبی نشان میدهد میزان وابستگی آنها را به حکومت مرکزی بیان کرده حتی در بخشی سوء استفاده برخی روحانیون درباری از بیت المال را به رخ می کشد نوعی دیگر از تقسیم بندی را نیز می توان مطرح کرد بر اساس تمایز اجتماعی و فرهنگی ایجاد شده در این میان وی روحانیت را به دو گروه تا حدودی متخاصم تقسیم  می کند: 1- طبقه ای روحانیون سرشناس ایرانی که عمدتاً از خانواده های ملاک بوده و در زمان صفویه به مذهب شیعه گرویده اند که بر نهاد روحانیت اعمال قدرت می کرده اند.2- گروهی از روحانیون شیعی که اهل سرزمینهای عربی بودند و برخی به مقامهای بالا نیز منصوب گردیدند و برخی حالت طلبگی خود را حفظ کردند در تاریخ عالم آرای عباسی به برخی از علماء و فضلای عصر صفوی اشاره شده و چنانچه از متن تاریخ برمی آید این گروه بسیار محترم و معزز بوده و شاه صفوی در  احترام ایشان مبالغه می نموده. نکته ظریفی که در این میان به چشم می خورد آن است که مؤلف( اسکندر بیک ترکمان) در میان اسامی که آنان ذکر می کند هریک را به گونه ای مرتبط با دستگاه سلطنت نشان می دهد و همواره در هاله ای از تعریف و توصیف از ایشان از کرامات همایونی در قبال آنها به کرات سخن به میان می آورد و هرگز اسمی از یک روحانی ساده که صرفاً مورد پذیرش مردم باشد به میان نمی آورد . فوران نیز معتقد است که"  روحانیت نه تنها برای محکم کردن پایگاه مستقل قدرت خویش در درون هیئت حاکم می کوشید, بلکه دو پادشاه آخر صفوی را بطور مستقیم تحت کنترل داشت . این تلاش به منظور اعمال نفوذ بر دولت از درون با انتصاب ملا محمد باقر مجلسی مجتهد سرشناس به عنوان شیخ الاسلام اصفهان شدت گرفت . یکی از اقدامات مجلسی که برای کشور عواقب تاریخی عمده ای داشت ابتکار وی در مبارزه و پیگرد اقلیتهای دینی  غیر اسلامی نیز علیه پیروان مذاهب اهل سنت بود. با این کار هم افغانها را نسبت به ایران بیگانه ساخت که سرانجام دولت صفوی را ساقط کردند و هم حامیان بالقوه ایران در قفقاز , کردستان و خراسان را نسبت به این کشور بدبین و بیزار نمود. در قلمروی ایدئولوژیکی, افزایش نفوذ روحانیون بر شاه سلطان حسین , عواقب ناگواری داشت. تعقیب و آزار بازرگانان ارمنی و هند و به اقتصاد ایران زیان وارد کرد . وادار کردن زردشتیان به ترک اجباری آئین خود و پذیرش اسلام موجب شد که اینان به کرمان بگریزند و در سال 1917 میلادی , مهاجمان افغان را به چشم نیروهای آزادی بخش بنگرند. از سال 1917 میلادی شورشهایی در مناطق مرزی و در میان مردم غیرشیعه , شروان, کردستان , خوزستان بلوچستان روی داد. هرچند انبوه جمعیت ایران تا دهه 1700 میلادی عمدتاً به مذهب شیعه گرویده بودند و در میان اینان هیچ نوع جنبش سازمان یافته ضد صفوی پیدا نشد , اما شیعیان نیز در حمایت از دولت و شکستن محاصره اصفهان کاری از پیش نبرد.بنابراین با وجودی که شیعه در ایران ریشه دوانده بود اما در سده هجدهم هم هنوز آنقدر قوی نبود که بتواند دولت در حال متلاشی شدن را نگه دارد , خاصه دولتی را که روحانیت تراز اول بخش مهمی از آن را تشکیل می داد

در یک نتیجه گیری کلی می توان بازگشتی به همان تقسیم بندی مطرح شده در متن داشت که طی  آن روحانیت به دو گروه روحانی درباری یا رسمی و روحانی مردمی تقسیم می گردد بدین ترتیب دو نوع کارکرد متفاوت از این دو گروه طرح گردید که هر یک در جای خود جای بحث دارد کارکردهایی که گاهی روحانیت را از مسیر اصیل خود منحرف ساخت و با ایجاد نوعی همگرایی با دولت مفهومی را خلق نمود که گاه به عنوان لکه های سیاهی در تاریخ این قشر از اجتماع خود ر ا به رخ می کشند . روحانیتی که زمانی در لباس مجلسی ها ضربه بر پیکره وحدت سیاسی ایران وارد نمود و بر تفکرات سکولاریستی عصرهای بعد مهر تائید زد.



بازدیدساز

 

 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی